6 - خداوند يگانه نجاتبخش انسان
«قل من ينجّيكم من ظلمات البرّ و البحر تدعونه»(43)
مقصود از نجات دادن از ظلمات دريا و خشكى، رهايى از شدائدى است كه انسان هنگام مسافرتهاى زمينى و دريايى با آن روبرو مىشود، از قبيل سرماى شديد و گرماى طاقت فرسا و باران و برف و طوفان. روشن است كه ابتلاى به اين گرفتارىها در تاريكى شب رنجآورتر است؛ زيرا در تاريكى شب يا در ظلمتى كه ابر و باد ايجاد مىكند، اضطراب، حيرت و بيچارگى آدمى بيشتر مىشود و كمتر مىتواند راه چارهاى بيابد. بدين جهت، در آيهى كريمه، نجات دادن را مقيد به ظلمات كرده است، وگرنه اصل معناى آيه اين است؛ «چه كسى شما را در شدايد دستگيرى مىكند؟».(44)
7 - قانون عليت و تأثير و تأثر در جهان
«لا اله الاّ هو خالق كل شىء»(45)
قرآن كريم در بارهى موجودات جهان، از آسمان و زمين و ستارگان و كوهها و درختان و حيوان و انسان كه داراى آثار و خواصى هستند و اين كه نسبت اين آثار به موجودات، نسبت فعل به فاعل و معلول به علت است، همان نظريهاى را ابراز داشته كه عقل و تجربه نيز آن را تأييد مىكند.
تمامى اجزاى عالم، با همه اختلافى كه در هويتها و انواع دارند، هر يك داراى فعل و اثرى است و اين همان قانون عليت عمومى در اجزاى جهان است. هر موجودى كه از ناحيهى وجود و عدمش مانند دو كفه ترازو مساوى است؛ يعنى، ممكن است موجود شود و ممكن است نشود، چنين موجودى، اگر وجود يافت، قطعاً به وسيلهى علتى وجود يافته و معلول علتى غير خودش است.
قرآن كريم اين قانون را تصديق كرده و در اثبات وجود صانع و ساير صفاتش، بدان استدلال مىكند، و اگر اين قانون صحيح نبود و عقل و تجربهى ما در تشخيص آن به خطا رفته بود، استدلال به آن صحيح نبود.(46)
8 - برهان عليت در اثبات واجب الوجود
«أم خلقوا من غير شىء أم هم الخالقون»(47)
اين آيهى شريفه اشاره به برهان معروف عليّت است كه در فلسفه و كلام، براى اثبات وجود خداوند آمده است؛يعنى جهانى كه در آن زندگى مىكنيم، بدون شك حادث است. زيرا همواره در تحول است و آن چه در حال تغيير و دگرگونى است، در معرض و چنين چيزى قديم و ازلى نخواهد بود.
اكنون اين سؤال پيش مىآيد كه موجود حادث، از پنج حال بيرون نيست:
1 - بدون علت به وجود آمده است.
2 - خود علت خويشتن است.
3 - ساير معلولات جهان علت وجود آن است.
4 - اين جهان معلول علتى است كه آن هم به نوبهى خود معلول علت ديگرى است و تا بىنهايت پيش مىرود.
5 - اين جهان مخلوق خداوند واجب الوجود است كه هستىاش از درون ذات پاك اوست.
باطل بودن چهار احتمال نخست روشن است. زيرا اولاً: پيدايش معلول بدون علت محال است، وگرنه هر چيزى در هر شرايطى بايد به وجود آيد، در حالى كه چنين نيست. ثانياً: عليّت چيزى نسبت به خودش نيز محال است. چون مفهومش اين است كه قبل از وجودش موجود باشد و اين اجتماع تقيضين است.
همچنين احتمال سوم كه ساير مخلوقات، خالق انسان باشد، نيز واضح البطلان است. زيرا مستلزم دور است، و نيز احتمال چهارم، يعنى امتداد سلسلهى علل و معلولها تا بىنهايت نيز غير قابل قبول است. چون بىنهايت معلول، مخلوق است و نياز به خالق دارد، آيا بىنهايت صفر عدد مىشود؟ يا از درون ظلمت نور برمىخيزد؟ يا از بىنهايت فقر و نياز، بىنيازى به وجود مىآيد؟
بنا بر اين، راهى جز قبول احتمال پنجم؛ يعنى خالقيت واجب الوجود باقى نمىماند، و از آنجا كه ركن اصلى اين برهان، نفى احتمال اول و دوم است، قرآن مجيد به همان بسنده كرده است.(48)
9 - برهان عام و فراگير بر توحيد
«فلمّا جنّ عليه اللّيل رءا كوكباً قال هذا ربّى فلمّا أفل قال لاأحبّ الآفلين»(49)
هدف حضرت ابراهيم عليه السلام از جملهى «لا أحبّ الآفلين» تفهيم اين نكته بود: چيزى كه براى انسان باقى نمىماند و از نظر او غايب مىشود، شايسته نيست كه انسان به آن دل ببندد. معبود بايد كسى باشد كه انسان به شكل فطرى او را دوست داشته باشد. بنا بر اين، بايد چيزى را بپرستد كه دستخوش زوال نمىگردد.
اين برهان به گونهاى است كه تمامى اقشار مردم، خواص و عوام، آن را مىفهمند و از سوى ديگر عام و فراگير است. زيرا غروب يعنى زوال هر چيزى پس از وجودش، و اين معنا در بارهى همهى موجودات صادق است. پس، برهان حضرت ابراهيمعليه السلام پايه و اساس هر گونه شرك و دوگانه پرستى را منهدم مىسازد.(50)
نظرات شما عزیزان:
علی
ساعت18:03---31 ارديبهشت 1391
وبتون زیباست
به من هم سر بزنید
اگر مایلید تبادل لینک نماییم
http://omar.loxblog.com